90/2/17 تارای مامان راه میره.......
شنبه ٩٠/٢/١٧ امروز صبح بابا رضا و عمو هادی از یزد میومدن . ما 3تایی رفتیم دنبالشون و بردیمشون خونه عمو علی . چون الهه واسشون ناهار درست کرده بود.ما هم رفتیم تو تا شما با آبتین بازی کنی ولی مثل اینکه آبتین خیلی حوصله نداشت و شما تنهایی نشستی با اسباب بازیهای آبتین بازی کردی... بعدش هم رفتیم خونه و برای ناهار نموندیم چون تازه ساعت 11 صبحانه خورده بودیم. شب هم بابا رضا و عمو هادی خونه بابا جواد دعوت بودند... راستی دخمل گل مامان مثل اینکه کاملا راه افتاده . میشه گفت دقیقا 1 هفته بعد از تولدت کاملا راه افتادی.(آبتین 1 هفته قبل از تولدش راه افتاده بود) نگران بودم که خیلی دیر راه بیوفتی ولی دخمل مامان روسفیدم کردی . ...
نویسنده :
سارا
13:38